جدول جو
جدول جو

معنی پاگیر آمدن - جستجوی لغت در جدول جو

پاگیر آمدن
(نُ)
گرفتن و بند شدن پای بچیزی چنانکه از حرکت باز دارد: در جوی اسب درانداخت پاگیر آمد، اسب را رها کرد بمشقتی بسیار شناوکنان بکنار افتاد. (تاریخ طبرستان)
لغت نامه دهخدا
پاگیر آمدن
گیر آمدن پای بچیزی چنانکه شخص از حرکت باز ماند بند شدن پای بچیزی
تصویری از پاگیر آمدن
تصویر پاگیر آمدن
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(سَ کَ دَ)
در تداول عامه، یافت شدن. پیدا شدن. به دست آمدن. میسر شدن. به چنگ افتادن. مقابل گیر نیامدن. چون: کتابی را که میخواستم گیرم آمد. امسال قحط بود و نان هیچ جا گیر نمی آمد. این پارچه دیگر در بازار گیر نمی آید، گرفتار آمدن. گیر افتادن
لغت نامه دهخدا
بزیر آمدن فرود آمدن پیاده شدن هبوط منحط شدن انحطاط مقابل بالا رفتن، خوابیدن و فرو ریختن سقف و دیوار و مانند آن رمبیدن: سقف و دیوار و مانند آن رمبیدن: سقف خانه ام پایین آمد، کم شدن ارزان شدن نازل شدن: هزینه پایین میاید. یا پایین آمدن از خر شیطان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گیر آمدن
تصویر گیر آمدن
بدست آمدن: امروز مبلغی پول گیرم آمد، گرفتار شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پایین آمدن
تصویر پایین آمدن
((مَ دَ))
به زیر آمدن، فروریختن سقف، ارزان شدن، کاهش قیمت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پایین آمدن
تصویر پایین آمدن
نزول، تنزل
فرهنگ واژه فارسی سره