در تداول عامه، یافت شدن. پیدا شدن. به دست آمدن. میسر شدن. به چنگ افتادن. مقابل گیر نیامدن. چون: کتابی را که میخواستم گیرم آمد. امسال قحط بود و نان هیچ جا گیر نمی آمد. این پارچه دیگر در بازار گیر نمی آید، گرفتار آمدن. گیر افتادن
در تداول عامه، یافت شدن. پیدا شدن. به دست آمدن. میسر شدن. به چنگ افتادن. مقابل گیر نیامدن. چون: کتابی را که میخواستم گیرم آمد. امسال قحط بود و نان هیچ جا گیر نمی آمد. این پارچه دیگر در بازار گیر نمی آید، گرفتار آمدن. گیر افتادن
بزیر آمدن فرود آمدن پیاده شدن هبوط منحط شدن انحطاط مقابل بالا رفتن، خوابیدن و فرو ریختن سقف و دیوار و مانند آن رمبیدن: سقف و دیوار و مانند آن رمبیدن: سقف خانه ام پایین آمد، کم شدن ارزان شدن نازل شدن: هزینه پایین میاید. یا پایین آمدن از خر شیطان
بزیر آمدن فرود آمدن پیاده شدن هبوط منحط شدن انحطاط مقابل بالا رفتن، خوابیدن و فرو ریختن سقف و دیوار و مانند آن رمبیدن: سقف و دیوار و مانند آن رمبیدن: سقف خانه ام پایین آمد، کم شدن ارزان شدن نازل شدن: هزینه پایین میاید. یا پایین آمدن از خر شیطان